دیدی که رسوا شد دلم

دیدی که رسوا شد دلم ، غرق تمنّا شد دلم
دیدی که من با این دل ، بی آرزو عاشق شدم
با آن همه آزادگی، بر زلف او عاشق شدم
ای وای اگر صیاد من ، غافل شود از یاد من ، قدرم نداند
فریاد اگر از کوی خود ، وز رشته گیسوی خود بازم رهاند

در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم
وای به دردی که درمان ندارد، فتادم به راهی که پایان ندارد

از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم
وای، به دردی که درمان ندارد، فتادم به راهی که پایان ندارد

دیدی که رسوا شد دلم ،غرق تمنّا شد دلم
دیدی که در گرداب غم از فتنه گردون رهی
افتادم و سرگشته چون امواج دریا شد دلم

شاعر : رهی معیّری
آهنگساز :علی تجویدی
خواننده : مرضیه

 


 
این بار از شنیدن خبر درگذشت بزرگ بانوی آواز ایران خانوم مرضیه شوکه شدیم.
باورش سخته و حقیقت تلخیه. هرچند سالیان ساله در حسرت شنیدن ترانه ای نو بسر می بردیم، اما با بودنش هنوز امیدی بود.ولی افسوس....
فکر کنم کمتر کسی هست که از آهنگ ها و ترانه هاش خاطره ای نداشته باشه، با اون صدای بی نظیر و طرز خوندن منحصر بفردش.
این آهنگ رو حدود سه سال پیش توی این وبلاگ گذاشتم.اما چون خیلی دوستش دارم بازم میذارم، با یه فرمت دیگه.
روحش شاد و یادش گرامی